عجیب روزگاریست عجیب!
روزگار ما همچو دریایی است که پیاپی موجها می آیند و می روند. وشنهای سست و روان را می شویند و به اعماق خود می برند. و از آنجا که میزان حال فعلی است!حال بعض ما چنین است. با یک موج شسته میشویم و به اعماقی می رویم که تاریکی از پی دارد و راه یافتن به روزنه را دشوار میسازد. و باید به امیدی نشست که شاید افتابی تابیده و عمق اب کم شود. و صبح روشن نمایان شود.
اما آنچه ماند، ریشه است که پای را محکم بسته است و تا آنجا دوانیده که ضربتها و امواج سهمگین اورا ضرری نرساند و از پای نشکند.
آری دریا غربالگر شنزار است. و حوادث روزگار و فتنه ها غربالگر انسانهای شنوار. شنها با هر موج میریزند آنها که در سطحند زودتر و آنها که تنها آب دریا خورده اند و نمناک شده اند، از پی آنها با موج دگر خواند رفت. در نهایت آنچه پدیدار می شود صدفی است که در دل دری دارد.......
در چیست؟ همان زیبایی و درخشش......
پس روزگار ما رو به سوی زیبایی دارد..........
و شنیده ایم که می گفت " ما رأیت إلاّ جمیلا" .
موجها می آیند پس باید دل در گرو ریشه بست تا زیبایی را دید........
تو جهانی و جهانی ز تو خرسند و خموش، به حقیقت که جهان با تو جهان خواهد بود. دادگستر گیتی خبر داد به یاران، که الا روز وصل شه و یاران دوان خواهد بود. چشمه آب حیات و گل و شبنم بیدوست، شوره زاریست که بیمایه روان خواهد بود. ای خوش آن روز که بانگ خوش" یا زهرا"مان، از همه جای جهان درسریان خواهد بود.
طهورا
سلام ممنون از حضورتون
عالی بود